مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

تحقیقی در مورد مسیحیت ،یهود،کتاب مقدس و تاریخ

مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

تحقیقی در مورد مسیحیت ،یهود،کتاب مقدس و تاریخ

مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

عیسی مسیح علیه السلام
قال انی عبد الله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا
من بنده خدا هستم .اوبه من کتاب آسمانی داده و من را پیامبر قرار داده است مریم 30

گروه فرق و ادیان (پژوهشی در مسیحیت)
تخصصی مسیحیت
مسئول وبلاگ:علی نوربخش
ایمیل:christianity74@gmail.com

پیوندها
چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ب.ظ

خرافات کتاب مقدس (قسمت پنجم)

خرافات کتاب مقدس (قسمت پنجم)

متن کتب مقدس :
وچون اسحاق پیر شد و چشمانش از دیدن تار گشته بود ، پسر بزرگ خود عیسو را طلبیده به وی گفت: ای پسر من .
گفت : لبیک . گفت : اینک پیر شده ام و وقت اجل خود را نمی دانم پس اکنون سلاح خود یعنی ترکش و کمان خویش را گرفته به صحرا برو و نخجیری برای من بگیر و خورشی برای من چنانکه ...

متن کتب نامقدس :
وچون اسحاق پیر شد و چشمانش از دیدن تار گشته بود ، پسر بزرگ خود عیسو را طلبیده به وی گفت: ای پسر من .
گفت : لبیک . گفت : اینک پیر شده ام و وقت اجل خود را نمی دانم پس اکنون سلاح خود یعنی ترکش و کمان خویش را گرفته به صحرا برو و نخجیری برای من بگیر و خورشی برای من چنانکه دوست می دارم ساخته نزد من حاضر کن تا بخورم و جانم قبل از مردنم تو را برکت دهد .
و چون اسحاق به پسر خود عیسو سخن می گفت رفقه بشنید و عیسو به صحرا رفت تا نخجیری صید کرده بیاورد .
آنگاه رفقه (همسر حضرت اسحاق) پسر خود یعقوب را خوانده گفت: اینک پدر تو را شنیدم که برادرت عیسو را خطاب کرده می گفت برای من شکاری آورده خورشی بساز تا آن را بخورم و قبل از مردنم تو را در حضور خداوند برکت دهم پس ای پسر من الان سخن من بشنو در آنچه من به تو امر می کنم .  به سوی گله بشتاب و دو بزغالۀ خوب از بزها نزد من بیاور تا از آنها غذایی برای پدرت به طوری که دوست می دارد بسازم و آن را نزد پدرت ببر تا بخورد و تو را قبل از وفاتش برکت دهد .
یعقوب به مادر خود رفقه گفت : اینک برادرم عیسو مردی مویدار است و من مردی بی موی هستم شاید که پدرم مرا لمس نماید و در نظرش مثل مسخره ای بشوم و لعنت به عوض برکت بر خود آورم .
مادرش به وی گفت : ای پسر من لعنت بر تو باد فقط سخن مرا بشنو و رفته آن را برای من بگیر . پس رفت و گرفته و نزد مادر خود آورد و مادرش خورشی ساخت به طوری که پدرش دوست می داشت و رفقه جامه ی فاخر پسر بزرگ خود عیسو را که نزد او در خانه بود گرفته به پسر کهتر خود یعقوب پوشانید و پوست بزغاله ها را بر دستها و نرمه ی گردن او بست و خورش و نانی که ساخته بود به دست پسر خود یعقوب سپرد .
پس نزد پدر خود آمده گفت: ای پدر من، گفت لبیک تو کیستی ای پسر من؟ یعقوب به پدر خود گفت: من نخست زاده تو عیسو هستم انچه به من فرمودی کردم الان برخیز و بنشین و از شکار من بخور تا جانت مرا برکت دهد .
اسحاق به پسر خود گفت : ای پسر من چگونه بدین زودی یافتی ؟ گفت یهوه خدای تو به من رسانید .
اسحاق به یعقوب گفت ای پسر من نزدیک بیا تا تو را لمس کنی که آیا تو پسر من عیسو هستی یا نه پس یعقوب نزد پدر خود اسحاق امد و او را لمس کرده گفت : آواز، آواز یعقوب است لیکن دستها دستهای عیسو است و او را نشناخت زیرا که دستهایش مثل دستهای برادرش عیسو موی دار بود پس او را برکت داد و گفت آیا تو همان پسر من عیسو هستی؟ گفت من هستم
و واقع شد چون اسحاق از برکت دادن به یعقوب فارغ شد به مجرد بیرون رفتن یعقوب از حضور پدر خود اسحاقکه برادرش عیسو از شکار باز آمد و او نیز خورشی ساخت و نزد پدر خود آورده به پدر خود گفت : پدر من برخیزد و از شکار پسر خود بخورد تا جانت مرا برکت دهد .
پدرش اسحاق به وی گفت : تو کیستی . گفت من پسر نخستین تو عیسو هستم . آنگاه لرزه ای شدید بر اسحاق مستولی شده گفت : پس آن که بود که نخجیری صید کرده برایم آورد و قبل از آمدن تو از همه خوردم و او را برکت دادم و فی الواقع او مبارک خواهد بود .
عیسو چون سخنان پدر خود را شنید نعره ای عظیم و بی نهایت تلخ بر آورده به پدر خود گفت ای پدرم به من ، به من نیز برکت بده . گفت برادرت به حیله آمد و برکت تو را گرفت .
گفت : نام او را یعقوب به خوبی نهادند زیرا که دو مرتبه مرا از پای درآورد : اول نخست زادگی مرا گرفت و اکنون برکت مرا گرفته است . پس گفت آیا برای من نیز برکتی نگاه نداشتی .
اسحاق در جواب عیسو گفت اینک او را بر تو سرور ساختم و همه برادرانش را غلامان او ساختم و غله و شیره را رزق او دادم . پس الآن ای پسر من برای تو چه کنم ؟
عیسو به پدر خود گفت : ای پدر من آیا همین یک برکت را داشتی ؟ به من ، به من نیز ای پدرم برکت بده و عیسو به آواز بلند بگریست . پدرش اسحاق در جواب او گفت : اینک مسکن تو از فربهی زمین و از شبنم اسمان از بالا خواهد بود و به شمشیرت خواهی زیست و برادر خود را بندگی خواهی کرد .
   کتاب پیدایش باب ۲۷


برگرفته از سایت محاکمه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۰
مسیحیت تبشیری

خرافات کتاب مقدس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی