مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

تحقیقی در مورد مسیحیت ،یهود،کتاب مقدس و تاریخ

مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

تحقیقی در مورد مسیحیت ،یهود،کتاب مقدس و تاریخ

مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

عیسی مسیح علیه السلام
قال انی عبد الله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا
من بنده خدا هستم .اوبه من کتاب آسمانی داده و من را پیامبر قرار داده است مریم 30

گروه فرق و ادیان (پژوهشی در مسیحیت)
تخصصی مسیحیت
مسئول وبلاگ:علی نوربخش
ایمیل:christianity74@gmail.com

پیوندها

  مدتی است که سخنانی فردی به نام «دکتر ساسان توسّلی» در اینترنت نشر یافته است و درسهایی را پیرامون تثلیث مطرح نموده است. بنده تمایل زیادی داشتم که این درسها را بشنوم و بدانم ایشان برای تثلیث چه مدلی را ارائه داده و چگونه به نقدهای وارد بر تثلیث پاسخ داده اند. ایشان که آشکارا در حال آموزش تثلیث به کسانی که خاستگاه اسلامی دارند هستند، در درسهایشان سخنانی را مطرح کرده اند که بنده لازم دیدم بررسی هر چند مختصری را روی آنها داشته باشم. امید است که این بررسی افراد آگاهتر را تشویق کند تا به بررسیهای علمیتر و دقیقتری روی تثلیث بپردازند. پیش از شروع بحث لازم میدانم بگویم که اساس روش من این است که سخن فرد مورد نظر را به طور کامل نقل کنم و بعد نقد کنم، چنانکه در بحث بررسی پاسخ به اتهام، چنین کاری را انجام داده ام، ولی از آنجایی که آقای ساسان توسّلی، در بحثشان مدام به تکرار سخنان خود پرداخته اند و گاهاً مدّت زیادی را برای تشریح یک گزاره صرف نموده اند، چنین کاری باعث طولانی شدن بحث خواهد شد و بنده اصل مطلب را پاسخ میدهم، ولی به مخاطبین گرامی قول میدهم که به تمام نکات مطروحه از سوی ایشان پاسخی در حد دانش ناچیزم بدهم.


 

 درس اوّل: تثلیث پرستش سه خدا نیست+راز تثلیث+تناقض نداشتن تثلیث


ساسان توسّلی: ما در مسیحیت به یک خدا ایمان داریم که اون خودش رو در سه شخص به ما نشون داده، ما به یک خدا ایمان داریم که اون خدا خودش رو در شخص پدر، پسر و روح القدس به ما نشون داده، حالا فرمولش رو توی این هفته ها و جلسات باز میکنیم، ولی میخواستم در درجۀ اول یک نکتۀ خیلی اساسی و دودوتا چهارتا رو مطرح بکنیم و اون این هستش که ما مسیحیا به یک خدا، به یک خدای واحد، ایمان داریم. سالها، در واقع قرنها هست که با ادیان دیگه خیلی سوء تفاهم میشه که مسیحیا به سه خدا ایمان دارن و این کار کاملاً اشتباهی هست و عقیدۀ اشتباهی هست. کتاب مقدّس چه در عهد عتیق و چه در عهد جدید، چه در تعالیم انبیای عهد عتیق، چه در تعالیم خود عیسای مسیح و حتی در تعالیم پولس رسول و شاگردان مسیح، آیات فراوونی هست که یک خدا وجود داره. یک خدای حقیقی وجود داره و بیش از یک خدا خدایی نیست. نکته دیگه که میخوام اینجا بهش اشاره کنم، یک سوءتفاهم دیگه اینه که مسیحیت، اعتراف ایمان مسیح این نیستش که یک خدا سه قسمت داره.


بررسی: اینکه از دید مسیحیت، خدا سه قسمت ندارد، را بنده هم قبول دارم، و البته قبول دارم که مسیحیت، نمیگوید خدا سه تاست، ولی خب نکته ای که دوستان مسیحی نمیخواهند آنرا بپذیرند، این است که تعریف آنها از تثلیث، در نهایت به معنای سه خدایی خواهد بود. دکترین تثلیث به نقل از کتکیزم کلیسای کاتولیک چنین میگوید:


 «تثلیث واحد است. ما به سه خدا اعتراف نمی­کنیم بلکه به خدای واحد در سه اقنوم. پس اقانیم تثلیث در یک الوهیت سهیم نیستند بلکه هر یک از آنها کامل خدا هستند. اقانیم ثلاثه واقعاً از هم متمایز هستند. آنها از نظر شما با هم تفاوت دارند وحدت الهی سه گانه است»(Catechism of catholic church P.60)


 که البته سایر باورمندان به تثلیث نیز این تعریف را قبول دارند. اینجا ما بخشهایی از تثلیث را میبینیم که تا آخر بحث، جناب ساسان توسّلی از بیان آنها خودداری فرموده است، و آن هم اینکه اوّلاً هر سه اقنوم، هر کدام، یک خدای کامل است و ثانیاً این اقانیم از هم تمایز حقیقی دارند. ایشان به جای اینکه تثلیث را به شکلی که مورد قبول کلیساست بیان کند، فقط ادعا میکند که خدا خودش را به سه شکل به ما نشان داده است!


  خب پس تا این جای کار هر سه اقنوم خدا هستند، و هر سه واقعاً از هم متمایزند، پس ما با سه خدای متمایز روبرو هستیم. حال من از شما میپرسم، شما از کجا میفهمید که وقتی سه چیز، واقعاً سه تا نیستند و یکی هستند؟ برای مثال فرض کنید، سه سیب در برابر شما باشد، شما از کجا میفهمید که سیبها واقعاً سه تا هستند؟ وقتی که ساعت شما سه بار زنگ میزند، از کجا میفهمید که به راستی سه بار زنگ زده است و نه یک بار؟ پاسخ این است که تمایز حقیقی، نشانگر تعدّد است. سیبهای شما تمایز حقیقی به لحاظ مکانی دارند، و زنگهای ساعت شما، نیز با هم تمایز حقیقی به لحاظ زمانی دارند. ما از تمایز حقیقی که بین آنهاست میفهمیم سه تا هستند. البته تمایز مجازی باعث تعدّد نمیشود، ولی تمایزی که مسیحیان بین اقانیم قائل هستند، تمایز حقیقی هست، و لذا باعث تعدّد میشود. با این حساب، ما با سه تا اقنوم جدا از هم روبرو هستیم که هر سه هم خدا هستند. خب ما با چند خدا روبرو هستیم؟ مسلّم است که ما با سه خدا روبرو هستیم.


  امّا آقای ساسان توسّلی میفرمایند که کتاب مقدّس، در عهد جدید و عهد عتیق، انبیای بنی اسرائیل و حضرت عیسی مسیح، شاگردان مسیح و جناب آقای پولس که ایشان او را رسول میداند، همیشه گفته اند که خدا یکی است و نه سه تا. بنده هم با ایشان موافقم، در واقع آنچه آقای ساسان توسّلی پنهان میدارند، این است که اساساً تثلیث توسّط این افراد و کتاب مقدّس، بیان نشده است، و حاصل سوءبرداشتها و سوءتفسیرهای مسیحیان متأخر از کتاب مقدّس، که حاصل تأثیرپذیری آنها از باورهای مشرکین است، میباشد. به این مسئله در بحثهای بعدی خواهیم پرداخت.


 

ساسان توسّلی: یک نکتۀ دیگه که میخوام اینجا بگم، وقتی مسیحیت صحبت خدا و تثلیث رو میکنه و خیلی از عقاید مسیحی، یه کلمه ای که استفاده میکنیم در الهیات مسیحی، به انگلیسی میگیم میستری، که فارسی «راز» میشه یا «سِر» میشه، و میدونم خیلیا انتقاد میکنن که به محض اینکه ما دربارۀ راز و سِرِّ وجود تثلیث، وجود خدا و داکترین تثلیث یا الوهیت مسیح صحبت میکنیم، خیلیا معترضن که بابا مسیحیا فقط میگن همه چیز سِرّه، همه چیز رازه، واسه هیچ چیز جواب ندارن، واسه هیچ چیز دلیل ندارن. میخوام اینجا یه دیقه مکث بکنم و یه نکته ای که به نظر خیلی مهمه ما تأکید بکنیم اینه که خود وجود خدا، یه راز و یه سرّ ماورای فهم کامل بشریته، فقط این نیستش که وقتی ما میگیم یه خدا وجود داره، اینکه خدا رو کاملاً میتونیم بفهمیم، کاملاً میتونیم درک بکنیم و مسیحیا اینجا فقط گیر این موضوع تثلیثن وگرنه بقیۀ حقایق دربارۀ خدا کاملاً آشکار و واضح و شناخته شده است. نه، خود خدا ماورای فهم و درک کامل ماست. یه داستانی تعریف میکنن، میگن آگستین متفکّر و الهیدان مشهور مسیحی در قرن چهارم و پنجم بعد از میلاد، که به فکر خیلیا مهمترین الهیدان کلیسا بوده در دوهزار سال گذشته، آگستین یه کتابی مینویسه دربارۀ تثلیث، انگلیسی بهش میگیم «On the trinity»، کتاب کلفتی دربارۀ تثلیث. یه روز آگستین داشت در موقع نوشتن این کتاب در ساحل دریای مدیترانه راه میرفت و از این داستان یه نقاشی هم هست در دانشگاه آکسفورد، و یه پسربچه توی ساحل دریا، ساحلو یه مقدار سوراخ کرده، شنو در آورده یه سوراخی درست کرده توی ساحل، آب دریای مدیترانه رو این پسر داره توی این سوراخ توی شن ساحل میریزه. آگستین میاد به این پسر میرسه، توی ساحل داره آگستین قدم میزنه، به پسر میرسه میگه پسرجان داری چیکار میکنی؟ پسره میگه من دارم آب دریا رو توی این سوراخ توی ساحل میکنم. آگستین میگه عجب کار احمقانه ایه، مگه میشه آب دریا رو توی این سوراخ توی ساحل کرد؟ پسر برمیگرده به اگستین میگه کار من که از کار تو احمقانه تر نیست، که میخوای خدا رو توی یه کتاب توصیف کنی. میخوای تثلیث رو توی یه کتاب چندصدصفحه ای، توضیح بدی.


 بررسی: این روش استدلال مسیحیان خیلی جالب است. بله مسیحیان، فقط آموخته اند که بگویند «این یک راز است که ماورای درک ماست»! ولی بر این نوع باور ایرادهای اساسی وارد است:


اولاً به طور متقابل میتوان هر باوری که از دید مسیحیت کفر محسوب میشود را به اسم راز به مردم قالب کرد. آیا مسیحیان اگر ما بگوییم «خدا دوگانه است» یا بگوییم «خدا چهارگانه است» و بعد به عنوان توضیح بگوییم که این مسئله یک راز است و ماورای درک ماست، این ادعای ما را باور میکنند؟ پس چگونه ما باید به سه گانه بودن خدا یا همان تثلیث، ایمان بیاوریم؟ همچنین مسیحیان اگر کسی مثل این تمثیل آگوستین، بدانها بگوید که این جهان هیچ خدایی ندارد و وجود این جهان یک راز است که ماورای درک ماست و ما نمیتوانیم تمام جهان را درک کنیم تا به راز آن پی ببریم، آیا مسیحیان قبول خواهند کرد که جهان خدایی ندارد؟ البته قبول نخواهند کرد، پس نباید از ما هم انتظار داشته باشند که صرف اینکه میگویند این یک راز است، سخنشان را بپذیریم. با این روش استدلال ما میتوانیم مدعی هر چیزی در ذات خدا بشویم و بعد بگوییم که این یک راز است!!


ثانیاً جای سؤال است که اگر این امر یک راز است، خود مسیحیان چگونه به این راز پی برده اند؟ حتی یک آیه از کتاب مقدّس، حتی یک نقل قول از حضرت عیسی(ع)، انبیاء بنی اسرائیل، حواریون و حتی جناب آقای پولس وجود ندارد که تثلیث را به طور مستقیم و آشکارا آموزش بدهد، و مسیحیان تنها با تفسیرهای به دور از ذهن و غیرمنطقی، سعی میکنند، بگویند که تثلیث در کتاب مقدّس آموزش داده شده است!! اگر کسی به من بگوید در کتاب مقدّس توحید آموزش داده شده است، بدون شک قبول خواهم کرد، زیرا آیات بسیاری از کتاب مقدّس، بر یگانه بودن خدا، تأکید دارند ولی تثلیث در هیچ جای کتاب مقدّس تأکید نشده است، و این سخنان و این تفسیرهای غلطی که مسیحیان میاورند، بخاطر تأثیرپذیری آنها از آیینهای بت پرستی اطرافشان است که آنها همگی سه خدای اصلی داشتند و تثلیث ارمغان آنهاست، چه اگر تثلیث یک حقیقت بود، خداوند پیشتر آنرا به بنی اسرائیل که قوم برگزیده اش بودند، آموزش میداد، نه اینکه بگذارد تا تثلیث در نوشتجات و شهادتهای بیرون از کتاب مقدّس آموزش داده شود. مسیحیان خود را پیروان ادامۀ دین یهود میدانند، ولی جالب است که هیچ فرد یهودی در گذشته و حال یافت نمیشود که بگوید خداوند سه گانه است و به تثلیث اعتقاد داشته باشد، ولی در مقابل بین بت پرستان گذشته و حال، معمولاً اعتقاد به سه خدای بزرگ وجود داشته است. به راستی باید مسیحیانِ تثلیثی را ادامه دهندۀ کدامیک بدانیم: یهودیان یا بت پرستان؟


ثالثاً بله صحیح است که ذات خداوند یک راز است، که برای ما درک کامل آن غیرممکن است. ولی خب خداوند به ما خرد داده است. مسائل در برابر خرد سه دسته هستند: مسائل ضدّ عقل، مسائل عقلانی، مسائل ماورای عقل. دوستان مسیحی میگویند بحث تثلیث بحثی است، ماورای عقل، در پاسخ عرض میکنیم که مسائل ماورای عقل خاصیتشان این است که با عقل تضاد ندارند، بلکه عقل ما قادر به درک آنها نیست، ولی میتواند وجودشان را بفهمد، چنانکه وجود داشتن خدا را عقل میتواند درک کند. تثلیث امری است که با عقل سلیم در تضاد است و باید در دستۀ مسائل ضدّعقلانی قرار بگیرد، زیرا اگر بخواهیم آنرا بپذیریم باید اموری که عقل در مورد خدا میتواند درک کند، را رد کنیم؛ یعنی یک تناقض منطقی پیش میاید. در این مورد در ادامۀ بحث توضیح خواهیم داد.


 

ساسان توسّلی: نکته ای که میخوام اینجا تأکید بکنم اینه که ما مسیحیا اعتقاد نداریم که راز تثلیث یه تناقضه، یه تناقض منطقی. توی سفرهام به ایران، خیلی کتاب رو که میخوندم در زبون فارسی دربارۀ مسیحیت، که نویسندگان ایرانی نوشتن، خیلی رو این مسئله حساس بودن که تثلیث در مسیحیت عقل ستیزه، ضدّ عقله، ضدّ منطق انسانیه، و این یه نکته ای که خیلیا تکرار میکنن، این خیلی مهمه که علیرغم اینی که کاملاً اعتراف میکنیم که انسان محدود، با چهارچوب فکری محدود، با عقل محدود، نمیتونه خدا رو به طور کامل و ابعاد خدا رو به طور کامل درک بکنه، ولی به هیچ عنوان داکترین تثلیث تناقضی توش نداره، این خیلی نکتۀ مهمیه، حقایق خدا نمیتونه توش تناقض باشه، راز هست، ماورای عقل ما هست، ولی نمیتونه بر ضدّ عقل باشه و عقل ستیزه باشه. میخوام یه توضیح خیلی کوتاه ولی مهمی اینجا بدم، قانون تناقض رو نمیدونم توی فارسی بهش چی میگن...داکترین تثلیث توش هیچ تناقض منطقی و فلسفی وجود نداره، قانون تناقض میگه که A نمیتونه هم A باشه و هم A نباشه، در یک زمان و به یک معنی. تکرار میکنم، یه چیزی نمیتونه هم اون چیز باشه، و هم اون چیز نباشه، در یک زمان و به یک معنی، یا در یک زبان و به یک رابطه. من نمیتونم بگم من مرد هستم، من مرد نیستم، به یک معنی، این تناقض میشه؛ ولی میتونم بگم من مرد هستم، از نظر جنسیت، و من مرد نیستم، از نظر مرد به معنی شهامت، اینجا مرد به یه معنی دیگه میشه. قانون تناقض میگه نمیتونیم بگیم یک چیز دایره است و همون چیز مثلثه و ایمان بیار و تصور کن به یک دایرۀ مثلیث، به یک مربع مستطیلی. داکترین تثلیث نمیگه یک خداست و سه خداست، یک ذاته و سه ذاته، یک شخصه و سه شخصه، نه داکترین تثلیث میگه که یک خداست در ذات، ولی این خدا سه بُعد داره، در سه شخص خودشو به ما معرفی کرده، یکیش ربط داره به یه موضوع، سه تاش ربط داره به یه موضوع دیگه.  ماورای عقل هست، ولی بر ضدّ عقل نیست، بر ضدّ منطق نیست، ما هیچ قانون فلسفی و منطقی رو زیر پا نمیذاریم، وقتی میگیم ما ایمان داریم به یک خدا که در ذات یکیه ولی در سه شخص خودشو به ما مکشوف کرده.


بررسی: جالب است سخن جناب دکتر ساسان توسّلی. ایشان به شکل جالبی حقیقت را ناقص بیان میکنند. من نمیدانم چرا ایشان صریحاً اعتراف نمیکنند که از دید دکترین تثلیث، چنانکه در بالا آمد، هر سه شخص خدای کامل هستند و هر سه از هم متمایزند. پس ما یک خدای واحد داریم، که به شکل سه خدای متمایز به ما نشان داده شده است، پس تناقض وجود دارد، یک خدا و سه خدا، آنهم در یک زمان و دقیقاً به یک معنی. هم پدر خداست، و هم پسر خداست، و هم روح القدس خداست و پدر غیر از پسر و روح القدس و پسر غیر از پدر و روح القدس و روح القدس غیر از پدر و پسر است، ولی در عین حال، یک خدا وجود دارد!! آیا این یک تناقض عقلی نیست؟ تثلیث از یک طرف میگوید خدا یکی است، و از طرف دیگر میگوید که ما سه خدای متمایز از هم داریم که هر یک از آنها، غیر از آندوی دیگر است!! این یک تناقض آشکار عقلانی است. البته یک نقد دیگر هم بر این نگرش ایشان وارد است، که بنده بدان اشاره میکنم: ایشان میگویند سه شخص متمایز هستند ولی یک ذات دارند که خداست، خب میشود مثال جالبی زد: حسن و حسین و زینب، سه شخص متمایز هستند که ذات مشترکی دارند و با هم همذات هستند، زیرا ذات هر سه انسان است، خب حالا ما با یک انسان روبرو هستیم یا با سه انسان؟ به همین شکل در مدل جناب ساسان توسّلی در مورد سه شخص با ذات واحد هم این مشکل وجود دارد که ما در نهایت به سه خدا خواهیم رسید.

 


البته تثلیث تناقضهای عقلی دیگری نیز دارد، که بنده بر اساس مطالعاتم به شما عرض میکنم:


 

1.یک شخص نمیتواند هم خدا باشد، و هم خدا نباشد:

مقدّمه اوّل: طبق دکترین تثلیث، پسر مولود از پدر است، و سپس پدر و پسر روح القدس را صادر کردند،  که البته اینکه چگونه روح القدس را صادر کردند، در کلیسا مورد مناقشه است، کاتولیکها و پروتستانها، میگویند پدر و پسر با هم روح القدس را صادر کرد، ولی ارتدوکسها، میگویند که پدر به واسطۀ پسر، روح القدس را صادر کرد. این مناقشه در جهان مسیحیت با نام مناقشۀ فیلیکیو شناخته میشود.


مقدّمه دوم: خدا، طبق تعریفش قائم به ذات است، یعنی از دیگری منشأ نمیگیرد و برای بودنش به دیگری نیاز ندارد. این مسئله از تعریف خدا سرچشمه میگیرد و تمام خداباوران دنیا و از جمله مسیحیان روی این امر صحه میگذارند.


حال بر اساس مقدّمه اوّل روح القدس و پسر، منشأ خود را از پدر میگیرند، پس با توجه به مقدّمۀ دوم، نمیتوانند خدا باشند و این مسئله با بخش دیگری از دکترین تثلیث که میگوید پسر و روح القدس خدا هستند، تناقض منطقی دارد.

 

2.بیش از یک موجود نامحدود نمی تواند وجود داشته باشد:


  میدانیم که لازمۀ کمال خدا، نامحدود بودن خداست، حال میگوییم که پدر و پسر و روح القدس هر سه خدا هستند و هر یک، غیر از دیگری است، خب پس سه موجود نامحدود داریم که از هم متمایزند. چنین امری محال است، زیرا اگر یک موجود نامحدود وجود داشته باشد، جایی برای موجودات نامحدود دیگر باقی نمیماند.

 

3.وجه تمایز اقانیم در چیست؟


لازمۀ متمایز بودن چند چیز از هم، وجود یک وجه تمایز است، مثلاً وقتی ما سه سیب را در پیش روی خود میبینیم، مکان آنها متمایز است و ما سه تا بودنشان را درک میکنیم و یا وقتی ساعت سه بار زنگ میزند، زنگها به لحاظ زمانی از هم متمایز هستند و ما سه بار زنگ را میشنویم. حال جای سؤال است که وجه تمایز این سه اقنوم از هم چیست؟ نظر به اینکه خدا در تمام مکانها و در تمام زمانها حاضر است، این تمایز باید امری درون ذاتی باشد، از دو حال خارج نیست، این وجه تمایز یا یک کمال است یا یک چیز غیرکمالی است. اگر یک کمال باشد، تمایز اینگونه ایجاد میشود که یکی از شخصیتهای تثلیث یک کمال را دارد و دیگری ندارد، که خب در این صورت، آن دیگری که این کمال را ندارد، نمیتواند خدا باشد، زیرا در وجودش نقص وجود دارد؛ نقص به معنای نبود کمال است. اگر وجه تمایز یک امر غیر کمالی است، به این شکل خواهد بود که یکی از شخصیتهای تثلیث آنرا دارد و یکی آنرا ندارد، که در این صورت نیز، آن یکی که آنرا دارد، خدا نیست، زیرا در وجودش چیزی هست که کمال محسوب نمیشود.


  توجیه مسیحیان که آقای دکتر ساسان توسّلی اصلاً بدان نمیپردازند، این است که در درون خدا روابطی وجود دارد که باعث میشود خدا سه تشخص همذات داشته باشد، به این شکل که خدا خودش را دوست دارد و خدا خودش را میشناسد، که از این روابط در خدای واحد ایجاد تمایز میشود و سه شخصیت به وجود میاید! یعنی خدا که خودش را میشناسد و دوست دارد، اقنوم پدر است و آن خودش که آنرا میشناسد، اقنوم پسر است و آن خودش که آنرا دوست دارد، اقنوم روح القدس است. در پاسخ به این شبهه عرض میکنیم که این روابط درونی ایجاد تمایز حقیقی نمیکنند، حال آنکه تمایزی که تثلیث با آن سر و کار دارد، حقیقی است. شما هم خودتان را دوست دارید ولی این باعث نمیشود که دو شخصیت داشته باشید.  از سوی دیگر، فرض کنیم که این امر باعث تمایز حقیقی شود، باز سؤال میشود که آیا پسر خودش را دوست ندارد؟ آیا پسر خودش را نمیشناسد؟ آیا پدر خودش را دوست ندارد؟... به این شکل در هر یک از این اقانیم هم یک تثلیث و در نتیجه در ذات خدا به جای سه گانگی، نه گانگی ایجاد میشود و اگر باز همین سؤال در مورد اقانیم جدید بپرسیم، تعداد این شخصیتها یا اقنومها، به جای سه، به بینهایت میرسد!

 

4.اساساً چه چیزی بین این سه شخصیت تثلیث، ایجاد تمایز کرده است؟


مسیحیان می گویند :مسیح خدای مولود از خدای پدر است یعنی اینکه خداوند(پدر)، از جوهر الهی خود ، موجود دیگری پدید آورده و ما آن را خدایی می نامیم که از خدای دیگر تولد یافته است. این خدای فرزند تجسد یافته و در لباس بشر به زمین فرود آمده است . این جوهر الهی پدید آمده(پسر)، نسبت به پدر و روح القدس مستقل است


شخصیتهای تثلیث در عین اینکه یک ذات دارند کاملا مستقل از هم هستند این استقلال شخصیتهای تثلیث، مستلزم آن است که هر یک از این سه شخصیت با ویژگی خاص خود از شخصیتهای دیگر جدا گردد، به گونه ای که اطلاق تثلیث بدان ، صحیح باشد

.

می پرسیم : حال این مشخصه جدا کننده را چه کسی در آنها پدید آورده پدید آورده و هر یک را از دیگری جدا نموده است؟


اگر بگویند: آن شخص خدای پدر می باشد . دیگر سایر افراد، نمیتوانند خدا نامیده شوند.


اگر بگویند: آن شخص متعدد است ، در این صورت تعدد خدا پیش میاید.

 

 

پس با این حساب، تثلیث امری منطقی و عقل پسند نیست و اتفاقاً یکی از مسائلی که به رویگردانی مسیحیان، در مسیحیت کمک فراوانی میکند، همین آموزۀ تثلیث است.

 

 درس بعد

 


یک نقاشی از تثلیث مسیحی

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۲
مسیحیت تبشیری

مقدّمات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی