مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

تحقیقی در مورد مسیحیت ،یهود،کتاب مقدس و تاریخ

مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

تحقیقی در مورد مسیحیت ،یهود،کتاب مقدس و تاریخ

مریم عذراء(مسیحیت شناسی)

عیسی مسیح علیه السلام
قال انی عبد الله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا
من بنده خدا هستم .اوبه من کتاب آسمانی داده و من را پیامبر قرار داده است مریم 30

گروه فرق و ادیان (پژوهشی در مسیحیت)
تخصصی مسیحیت
مسئول وبلاگ:علی نوربخش
ایمیل:christianity74@gmail.com

پیوندها

پیشتر گفته بودیم که ریشه های تثلیث در ادیان بت پرستی اطراف مسیحیان اوّلیه قرار دارد و تثلیث مسیحی از تثلیث آنها الهام گرفته است. برای اطلاعات بیشتر مقالۀ ریشه های تثلیث در ادیان باستانی را مطالعه بفرمایید. حال به توضیحات و دفاعیات آقای دکتر ساسان توسّلی در این مورد میپردازیم:


ساسان توسّلی: بعد از صحبتهای مقدمه ای جلسۀ پیش، میخوایم وارد این سؤال بشیم که این داستان تثلیث، این داکترینی که مسیحیا این رو اساس ایمانشون میدونن، ریشه اش از کجاست. این موضوع چیه؟ هدف از این صحبتهای پیچیده که یک خدا هست در ذات ولی خودشو در سه شخص به ما معرّفی کرده و پدر، پسر و روح القدس و این صحبتهایی که واسه خیلیا مبهمه و خیلیا باهاش مشکل دارن با درک این مسائل، اصلاً چرا مسیحیت همچین کاری میکنه؟ چرا الهیات مسیحی همچین راهی رفته؟ همونطور که گفتم خیلی کتاب مقدّس در عهد عتیق و انجیل، صحبتهای عیسای مسیح، صحبتهای شاگردای مسیح، صحبتهای پولس رسول، تأکید دارن که ما، یک خدا وجود داره و ما به یک خدا ایمان داریم. پس چرا مسیحیا اینقدر بحثو پیچیده میکنه؟ سیولیوس(ممکن اسم این فرد را اشتباه شنیده باشم) توی کتاب مشهور ...، کتاب مسیحی قرن بیستم شناخته شد این کتاب، سیولیوس پروفسور ادبیات انگلیسی بود در دانشگاههای کمبریچ و آکسفورد انگلیس، و توی این کتاب میگه که اگر الهیات یک چیز مندرآری بود، میتونستیم الهیاتمون رو یه چیز خیلی ساده بکنیم. یه چیز دودوتا چهارتا که همه بفهمن، ولی الهیات مسیحی یه چیز مندرآری نیست که خودمون نشسته باشیم یه روز، واسه خودمون نوشته باشیم. الهیات مسیحی کلنجار رفتن با وجود و کارهای خداست در تاریخ و در زندگیمون. الهیات مسیحی مثل یک کلنجار رفتن فکریه با شواهدی که در کتاب مقدّس میبینیم. الهیات مسیحی از خودش چیزی رو در نمیاره همینطوری، بلکه جوابه به کارهایی که، عکس العمله به کارهایی که خدا کرده و خودشو نشون داده. من میخوام اینطور موضوع رو امروز شروع بکنم، که تثلیث، این نقطۀ خیلی مهمّیه امیدوارم توجه بکنید، تثلیث خلاصۀ تجربۀ مسیحیان با خدای زندۀ واحده. این رو حالا میخوام باز بکنم که منظور چی هستش، میخوام برگردیم به دو هزار سال پیش، میخوام برگردیم به قوم اسرائیل در قرن اوّل، خیلیا که انتقاد میکنن از داکترین تثلیث مسیحیت، میگن بله این عقاید خداپرستان و بت پرستانه، هندوئیزم و امپراطوری روم و ادیان مصره، که روی مسیحیت نفوذ گذاشته و مسیحیت به بیراهه رفته، بخاطر نفوذ ادیان غیرتوحیدی، ولی حقیقت مطلب اینه که تمام شاگردان عیسای مسیح، و نسلهای اوّل مسیحی در اسرائیل، یهودیای خداپرست و یکتاپرستی بودن، مصری و رومی و هندوئی نبودن، بلکه یهودیایی بودن که از بچگی تو سرشون رفته بود، که یهوه خدای ماست و یهوه خدای واحده.(4:23)


بررسی: سخنان جناب ساسان توسّلی را در چند بخش باید بررسی کرد:


اوّلاً تعبیر غلط و باطل ایشان که خدا خودش را به سه شکل به ما نشان داده است، هم به لحاظ عقلی باطل است، زیرا خداوند غیر قابل دیدن است، و هم به لحاظ کتاب مقدّسی باطل است، زیرا کتاب مقدّس میگوید که خدا را کسی نمیتواند ببیند. اوّل تیموتائوس، باب ششم، آیۀ 16، میگوید: «او را که هیچ‌کس ندیده و نتواند دید، تا ابد حرمت و توانایی باد. آمین.» یا اوّل یوحنّا، باب چهارم، آیۀ 12، میگوید: «هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است؛ امّا اگر یکدیگر را محبت کنیم، خدا در ما ساکن است و محبت او در ما به‌کمال رسیده است.» پس نظر به اینکه خدا غیر قابل دیدن است، این تعبیر که خدا خودش را در سه شخص یا در سه شکل به ما نشان داد، تعبیر ناصحیحی است. البته لازم به ذکر است که نه خدای پدر را کسی دیده است و نه روح القدس را، پس چگونه این تثلیث برقرار است که خدا خودش را به سه شکل به نشان داده است؟ ما که پدر و روح القدس را ندیده ایم. از سوی دیگر اگر منظور ایشان این هست که هر یک از این اقانیم کاری میکند(پدر خالق است و روح القدس از درون ما را به او هدایت میکند و پسر او را به ما میشناساند؛ یا هر فرم دیگری مشابه این)، آنگاه هر سه محتاج یکدیگر خواهند بود برای ادارۀ جهان و از این رو هیچیک نمیتوانند خدا باشند، زیرا خدا به کسی احتیاج ندارد.


ثانیاً اینکه سخن یک نویسندۀ مسیحی به نام سیولیوس و همچنین استدلال این نویسنده نمیتواند حقانیت تثلیث را ثابت کند. اینکه الهیات مسیحی یک چیز غیر عقلی و پیچیده است و یک الهیات دودوتا چهارتا نیست که همه بفهمند، نه تنها نشان از این ندارد که الهیات مسیحی ساختۀ ذهن بشر نیست، بلکه انتظار میرود خداوند الهیاتی را به بشر بیاموزد که بشر آنرا درک کند. مسیحیان باید پاسخ بدهند که چرا این الهیات پیچیده را یهودیان که مسیحیان خودشان را ادامه دهندۀ راه آنان میدانند، نداشتند.


ثالثاً اینکه جناب ساسان توسّلی میفرمایند تثلیث حاصل تجربۀ مسیحیان با خدای زندۀ واحد است، هم یک سخن غیرعلمی است. اوّل اینکه تجربۀ این افراد فقط برای خودشان میتواند قابل استناد باشد و نه کسانی که چنین تجربه ای را نداشته اند. دوم اینکه از این سخن لازم میشود که هر کس چنین تجربه ای نداشت به تثلیث کافر باشد و سوم اینکه از کجا معلوم مسیحیان در این تجربه اشتباه نکرده اند؟ چهارم اینکه اگر قرار بود ما خدا را با تجربه بشناسیم دیگر چه نیازی به آمدن انبیاء بود؟ پنجم اینکه اگر اینطور باشد، باید خدا چنین تجربه ای را برای همۀ ما ایجاد کند، تا تثلیث را بشناسیم، ولی خب برای بسیاری از ما ایجاد نکرده است و در واقع اکثریت مردم دنیا که منکر تثلیث هستند، چنین تجربه ای را ندارند، آیا خداوند از هدایت ما خودداری کرده است؟ ششم اینکه چگونه است که این تجربه را تنها مسیحیان و ادیان شرک آلود زمان صدر مسیحیت داشته اند و برای مثال یهودیان چنین تجربه ای را نداشته اند؟ هفتم اینکه چرا انبیاء یهود و حتی حضرت مسیح و حواریون و جناب آقای پولس از این تجربه هیچ سخن خاصی نمیگویند؟


رابعاً در مورد اینکه ادیان باستانی صدر مسیحیت همه یک باور به سه خدایی داشتند، آقای ساسان توسّلی میفرمایند که مسیح و شاگردانشان افراد یکتاپرستی بودند، خب اینکه مسیح و شاگردان ایشان یکتاپرست بودند، ربطی به اینکه تثلیث ریشه در ادیان بت پرستی باستان دارد، ندارد. بله، مسیح و شاگردانش و مسیحیان اوّلیه یکتاپرست بودند ولی باور به تثلیث و سه گانگی به مرور در مسیحیت ریشه دواند. مسیحیان هیچ آیه ای از کتاب مقدّسشان را نمیتوانند نشان بدهند که با صراحت تثلیث را آموزش بدهد و فقط با تفسیرهای عجیب و دور از عقل برخی آیات سعی در تلقین این دارند که تثلیث آموزه ای کتاب مقدّسی است، حال آنکه اگر خدا میخواست تثلیث را آموزش بدهد، آنرا درست مثل توحید با صراحت هر چه تمامتر در کتابش میاورد و نیاز نبود که مسیحیان چند قرن بعد از حضرت مسیح، در شورای نیقیه تثلیث را به اثبات برسانند. اگر تثلیث یک جزء لاینفک الهیاتی است، چرا یهودیان این را نمیشناسند؟ چرا پیامبران بنی اسرائیل آنرا به یهودیان نیاموختند؟ چرا خود مسیح و شاگردان مسیح و حتی جناب آقای پولس هیچیک این آموزه را آموزش ندادند و این آموزه چند قرن بعد از مسیح و در شورای نیقیه تصویب شد؟ پاسخ ساده است: مسیحیان متأخر تحت تأثیر ادیان بت پرست اطراف قرار گرفتند و الهیات آنان را که بر جهان آن زمان غالب بود، به الهیات حقیقی مسیحیت ضمیمه کردند. اگر چنین نبود و تثلیث یک آموزۀ الهی و از سوی خدا بود، یهودیان نیز بدان اعتقاد میداشتند، ولی عجیب است که به غیر از مسیحیان، تنها گروههای بت پرست، به تثلیث اعتقاد داشته و دارند!

 


ساسان توسّلی: در تاریخ قوم عهد عتیق، ما میخونیم که بارها و بارها عهد عتیق، قوم بنی اسرائیل به بت پرستی کشیده شدن، از راه پرستش خدای واحد، یهوه سرکشی کردند و خدا هم اونا رو بارها مجازات کرد و وقتی خدا بنی اسرائیل رو به تبعید بابل فرستاد و بعد از طریق کوروش پادشاه ایران اجازه داده شد که اینا برگردن به اورشلیم و معبدو دوباره بسازن، یهودیا یه درسو خوب یاد گرفتن، دوزاریشون تو یه نکته افتاد، که دیگه بت پرستی بی بت پرستی، دیگه انحراف بی انحراف، دیگه خدایان غریب بی خدایان غریب. یک خدا وجود داره، خالق ماست، نجات دهندۀ ماست، کلامشو به ما داده و ما اونو میپرستیم و وقتی میرسیم به قرن اوّل زمان مسیح میبینیم که فریسیان و همه قوم یهود توی این مسئله خیلی خیلی تأکید داشتن که یک خدا هست و به غیر از او نیست.


بررسی: جناب دکتر ساسان توسّلی، سعی دارند بگویند که با این اوصاف محال بوده است که یهودیان تحت تأثیر ادیان بت پرستی قرار بگیرند، ولی خب در پاسخ به این فرمایشاتشان عرض میکنیم:


اوّلاً اینکه یهودیان بارها و بارها به بت پرستی رو آوردند، نشان میدهد که ممکن است که دوباره گروهی از آنها گمراه شوند و در واقع انسانها، درسها را زود فراموش میکنند!


ثانیاً تمام یهودیان مسیحی نشدند، که حالا که تثلیث باور شد و اگر بالفرض محال است که یهودیان طرف شرک بروند، پس تثلیث شرک نیست. اتفاقاً همینکه بسیاری از یهودیان به خاطر این باورها مسیحیان را تکفیر کردند، نشانگر این حقیقت است که توحید یهودی، تثلیث را نمیپذیرفت، پس جناب توسّلی نمیتوانند به توحید یهودی استناد کنند.


ثالثاً حتی تمام مسیحیان به تثلیث روی نیاوردند، بلکه از یهودیان و غیر یهودیانی که مسیحی شدند، هم گروههایی بودند که منکر تثلیث بودند، و اساساً تثلیث اندیشه ای بود که به تدریج بین مسیحیان قوّت گرفت.


رابعاً به قول جناب دکتر ساسان توسّلی، آن درسی که خدا به یهودیان داده بود و آنها خوب فهمیده بودند، این بود که بت نپرستند و این ربطی به سه گانه پرستی ندارد. ما عرض کردیم که تثلیث ریشه در ادیان بت پرستی روم و مصر و سایر ملل دارد و نه اینکه خود آنها است. تثلیث یک تأثیرپذیری از الهیات شرک آلود همزمان با مسیحیت است.


خامساً چرا جناب ساسان توسّلی توضیح نمیدهند که اگر تثلیث از سوی خداست، به چه دلیلی خدا آنرا به یهودیان نیاموخت؟

 


ساسان توسّلی: ولی شاگردان مسیح، همه خدا رو به عنوان خدای ماورای ما، خدایی که مقتدره، خدایی که پادشاهه، خداییه که پدر قوم اسرائیله، خداییه که در آسمانها حکومت میکنه و امید داشتن یه روز ملکوتش روی زمین بیاد، همه عقیده دارن به خدایی که هست، وجود داره، پدر قوم اسرائیله و ماورای آنهاست؛ ولی شاگردان مسیح، بعد از زندگی کردن با مسیح، بعد از دنبال رفتن عیسای مسیح، این تجربه رو پیدا کردن که در این شخص که مثل اونا یه انسانه، غذا میخوره، میخوابه، بلنده میشه، گریه میکنه، درد میکشه، ولی با این تجربه روبرو شدن که در این شخص با حضور خدا دیده میشد، که حرفهای مسیح حرفهای یک انسان فقط نیست، یک پیغمبر معمولی نیست، بخشش مسیح بخشش یک آدم معمولی نیست، شفای مسیح شفای یک انسان معمولی نیست. در عیسای مسیح با حضور خدا روبرو شدند.


بررسی: جناب ساسان توسّلی اینجا سعی میکنند با این سخنان بگویند که شاگردان مسیح اعتقاد به تثلیث داشته اند، ولی در پاسخ به این فرمایشاتشان عرض میکنیم:


اولاً استناد به سخنان شاگردان مسیح، اگر از این استناد تثلیث ثابت میشد که البته نمیشود، این ایراد که هیچیک از انبیاء یهود در طول 1500 سال تاریخ یهود از موسی تا عیسی، تثلیث را آموزش ندادند و در مقابل، ادیان بت پرستی زمان صدر مسیحیت همگی به نوعی تثلیث اعتقاد داشتند، برطرف نمیکرد.


ثانیاً از آنچه جناب ساسان توسّلی به شاگردان مسیح نسبت میدهد، تثلیث و سه گانگی در ذات واحد خدا، برداشت نمیشود بلکه این برداشت به دست میاید که مسیح تجسّم خداست! البته اینکه مسیح تجسّم خدا باشد نیز به چندین دلیل عقلی محال است، اول اینکه جناب دکتر ساسان توسّلی از حضور خدا در مسیح سخن میگویند، چگونه خدای نامحدود در مسیح محدود حضور پیدا میکند؟ دوم اینکه چنانکه خود مسیحیان نیز قبول دارند خدا نمیتواند مادّی باشد، پس چگونه جسم مسیح که مادّی است، جلوه گاه خدا شد و به قول مسیحیان خدا جسم شد و به میان بشر آمد؟ سوم اینکه از تجسّم یافتن خدا در مسیح، در ذات خدا تغییر ایجاد میشود(زیرا تجسّم پیدا میکند) و عقلاً تغییر در ذات خدا محال است. چهارم اینکه مسیح ممکن الوجود بود چنانکه در نهایت بر روی صلیب جان داد ولی خدا واجب الوجود است و هرگز نمیمیرد، و به لحاظ عقلی محال است که واجب الوجود تبدیل به ممکن الوجود شود. راجع به این مسئله بعداً به تفصیل سخن خواهم راند.


ثالثاً اگر شاگردان مسیح، در نوشتجاتشان به زبان یونانی، حضرت عیسی را خدا(تئوس) خطاب میکنند، این بدان معنا نیست که شاگردان مسیح، آن حضرت را خدای حقیقی و یهوه میدانستند. همین کلمۀ تئوس در نامۀ دوم پولس به قرنطیان، فصل چهارم، آیه چهارم، به شیطان نسبت داده شده است، یعنی در بخشی از کتاب مقدّس مسیحیان، که تألیف جناب آقای پولس است، شیطان «خدای این جهان» خوانده شده است. همچنین یهودیان در مزامیر، فصل 82، آیۀ 6، خدایان خوانده شده اند و موسی در خروج، فصل 7، آیۀ اوّل، خدای هارون نامیده میشود. پس ممکن است در کتاب مقدّس افرادی خدا خوانده شوند، ولی خدای حقیقی نباشند. در این موارد بهتر است، کلمه ای که مسیحیان به خدا ترجمه میکنند را به «سرور» ترجمه کنیم. پس اگر شاگردان مسیح او را تئوس مینامند، به معنای این نیست که او را خدای حقیقی میدانند، بلکه او را سرور خود خطاب میکنند. همچنین است در مورد یک واژۀ دیگر یونانی به نام «کریوس» که در کتاب مقدّس به حضرت عیسی نسبت داده میشود و مسیحیان آنرا به «خداوند» و یهوه ترجمه میکنند، ولی حقیقت این است که کریوس به معنی آقا و سرور است، چنانکه در تمثیل فصل 25 انجیل متی در آیۀ 11، عروسها داماد را کریوس خطاب میکنند و خب اگر بخواهیم بگوییم کریوس به معنای خداوند و یهوه است، باید بپذیریم انجیل متی خداوند را دارای زنانی دانسته است! پس برعکس آنچه جناب ساسان توسّلی میفرمایند شاگردان مسیح، او را یک خدا ندانسته اند، بلکه او را آقا و سرور خود دانسته اند.


رابعاً اینکه جناب دکتر ساسان توسّلی میفرمایند که شاگردان مسیح دیدند که حرفهای مسیح حرفهای یک انسان نیست را بنده هم قبول دارم! اصلاً من قبول دارم که حرف ایشان حرف خدا بود، ولی ایکاش جناب ساسان توسّلی کتاب مقدّسشان را با دقّت میخواندند تا در انجیل یوحنّا، فصل 8، آیۀ 28، میفرمایند «فقط آنرا میگویم که پدر به من آموخته است». پس در واقع حرفهای مسیح حرفهایی است که خدا به او آموخته است(در اناجیل از قول حضرت عیسی، خدا را پدر مینامند)، آیا بازگو کردن سخنان خدا، که در کتاب مقدّس مسیحیان پدر خوانده میشود، نشانگر خدا بودن فردی است که این سخنان را بازگو میکند؟ البته که نه. ما هم در قرآن در مورد پیامبر همین مسئله را داریم و قرآن میفرماید حضرت محمّد(ص) هر چه که میفرمایند وحی خداست که بر او نازل شده است.(سورۀ نجم، آیۀ 4)


خامساً اینکه میفرمایند مسیح با یک پیامبر معمولی فرق داشته است و شفا دادنش با دیگران متفاوت بوده است، به نظر سخن صحیحی نمی آید، زیرا شفا دادنها و مرده زنده کردنهای ایشان را پیامبران پیشین نیز انجام داده بودند. ولی من قبول دارم که مسیح از پیامبران پیشین والاتر بود، امّا این به معنای خدا بودنش نیست.


سادساً گیریم که با این سخنان ثابت شود که مسیح خدا بوده است که ابداً ثابت نمیشود، آنگاه باز هم تثلیث ثابت نمیشود، زیرا اینکه خدا در مسیح حضور پیدا کند، یگانگی او را از بین نمیبرد و به دوگانگی نمیرسد، چه رسد به سه گانگی که همان تثلیث است. تثلیث میگوید مسیح غیر از پدر است، ولی کتاب مقدّس حتی اگر تفسیرهای سوء مسیحیان را در مورد خدا بودن مسیح بر اساس برخی آیات را بپذیریم، نمیگوید، پسر(مسیح) غیر از پدر است، بلکه میگوید پسر همان پدر است! مواردی از این دست را در پایین خواهیم دید.


سابعاً اینکه ایشان میفرمایند که از دید یهود خدا در آسمان حکومت میکرد و مردم منتظر حکومت او بر زمین بودند، اگر یهود چنین باوری داشته است، بدون شک دچار اشتباه شده است، زیرا حکومت خدا همواره در همه جا برقرار است و البته بر اینکه خدا پدر قوم اسرائیل و سایر انسانهاست هم ایراد وارد است ولی فعلاً به این امر نمیپردازم، زیرا به تثلیث ربطی ندارد.

 


ساسان توسّلی: مسیحی که میگه هر کی منو دیده پدر رو دیده.


بررسی: مسیحیان تثلیثگرا خیلی از این آیه از کتاب مقدّس که به نقل از حضرت عیسی(ع) میگوید هر کس من را ببیند، پدر را دیده است، برای اثبات اینکه حضرت عیسی همان خداست، استفاده میکنند، ولی حقیقت این است که این آیه اثبات خدا بودن مسیح را نمیکند، زیرا:


 اوّلاً گفتیم که طبق کتاب مقدّس خودشان خدا در این دنیا دیدنی نیست(اول یوحنا12:4؛ اول تیموتائوس16:6) پس باید این سخن مسیح را سخنی کنایی بدانیم.


ثانیاً همچنان که ما مسلمانان می‌گوییم انبیا (ص) و ائمه(ع) آینۀ جلال و جمال خدایند، مسیح هم خود را آینۀ جلال و جمال خدا می‌داند. شاگرد مسیح از او خواست تا خدا را به او نشان دهد؛ اما از آنجا که این مسئله امکان‌پذیر نبود، عیسی به وی گفت: «هر که مرا ببیند پدر را دیده است». منظور مسیح این بود که خدایی که نمی‌توان او را دید پیامبرانی فرستاده است تا احکام او را به مردم ابلاغ کنند. آن پیامبران فرامین و دستورات خدا را برای بشر می‌آورند و رابط بین بشر و خدا هستند. چنان‌که مسیح خود نیز فرموده: «این کلامی را که می‌گویم از طرف خودم نیست».


ثالثاً یک احتمال دیگر هم در این آیه وجود دارد که عبارت انجیل متی آن را تأیید می‌کند: «هیچ‌کس پسر را نمی‌شناسد مگر پدر و هیچ‌کس پدر را نمی‌شناسد مگر پسر»(متی27:11). یعنی کسی نمی‌تواند با استدلال به حقیقت خدا پی ببرد و شناخت خدا جز با شناخت مسیح حاصل نمی‌آید؛ به همین دلیل مسیح فرمود: «هر که مرا ببیند پدر را دیده است»؛ یعنی من از طرف پدر به شما پیام می‌دهم و سپس فرمود: «کلامی را که من می‌گویم از طرف من نیست».


 

ساسان توسّلی: مسیحی که میگه من داور روز قیامتم.


بررسی: من نمیدانم جناب ساسان توسّلی کدام آیه از کتاب مقدّس را میفرمایند. بدبختانه ایشان هیچ آدرسی برای ادعاهایشان نمیدهند، ولی اگر سخنشان هم درست باشد، آیا این سخن ثابت میکند که حضرت مسیح(ع) خداست؟ البته که نه. ما در اسلام معتقیدم که خداوند برای داوری ما در روز قیامت حضرت محمّد(ص) و حضرت علی(ع) را به داوری برمیگزیند، ولی این نشانگر این نیست که ما این دو بزرگوار را خدا میدانیم. خداوند که خود نادیدنی است، میتواند بندگان صالح خود را به داوری روز قیامت بگمارد و این ابداً به معنای این نیست که حضرت مسیح(ع) یا حضرت علی(ع) یا حضرت محمّد(ص)، خدا هستند.


 

ساسان توسّلی: مسیحی که میگه من خداوند هستم و شاگرداش بهش سجده میکنند و اون رو میپرستن.


بررسی: بخش اوّل سخن جناب ساسان توسّلی متأسفانه دروغ است و مسیح هرگز نفرموده «من خداوند هستم». بخش دوّم سخنشان هم با کمی دقّت قابل بررسی است. حضرت مسیح(ع) از دیدگاه پیروانش پادشاه یهود بوده است و خب طبیعی بوده است که پیروانش در برابر پادشاهشان به سجده بیفتند، این کار را طبق کتاب مقدّس خودشان، ابراهیم و ناتان نیز پیشتر در برابر شاهان زمان خودشان کرده اند.(پیدایش7:23 و اوّل پادشاهان23:1) پس سجده کردن در برابر غیرخدا در کتاب مقدّس حتی از سوی انبیاء هم انجام شدنی است و لذا این امر خدا بودن مسیح و این که حواریون او را پرستش کرده اند، را ثابت نمیکند. بدبختانه مترجمین مسیحی کتاب مقدّس، واژۀ prosekunhsen را به پرستش ترجمه میکنند، ولی حقیقت این است که واژه هم به معنای پرستش و هم به معنای سجده است و مسیحیان تثلیثگرا آن معنی را که به نفع خودشان است را میاورند، حال آنکه تا ثابت نکنند که این واژه در متن اصلی دقیقاً به معنای پرستش آمده است، ما دلیلی برای پذیرفتن ادعایشان نداریم.

 


ساسان توسّلی: و این وحدانیت خدا توی افکار یک یهودی قرن اوّل داره کشش پیدا میکنه، یک خدا هست، یک خدا که ماورای ماست، بالای ماست، خالق ماست، پادشاه ماست، ولی در عیسای مسیح خدا با ماست. اشعیای نبی صدها سال قبل از آمدن مسیح فصل 7 آیۀ 14 پیشگویی میکنه که یه باکره یک فرزند به دنیا میاره و اسم اون عمانوئل خواهد بود، انجیل متی وقتی اشاره میکنه به این آیه، میگه عمانوئل یعنی خدا با ما. در این شخص، در این منجی، در این این نجات دهنده ما حضور خدا رو تجربه کردیم.


بررسی: باطل بودن آن بخش از فرمایشات ایشان که ادعا میکنند حواریون و نویسندگان اناجیل و یهودیان در مسیح حضور خدا را میدیدند، را در بالا نشان دادیم، امّا برویم سراغ ادعای ایشان در مورد پیشگویی اشعیا14:7:


اوّلاً مسیحیان این آیه را بد ترجمه میکنند و «علمه» را به باکره ترجمه میکنند ولی این واژه به معنای «زن جوان» است، پس تطبیق این پیشگویی با حضرت عیسی(ع) بسیار دشوار است، به خصوص که مسیح هرگز عمانوئیل خوانده نشد.


ثانیاً اگر هم این آیه در مورد حضرت عیسی(ع) باشد، عمانوئیل فقط یک اسم است و حضرت اشعیا(ع) فرموده اند که نام این فرزند عمانوئیل است، که اسمهایی که در آن ئیل(=خدا) به کار رفته در زبان عبری بسیار پرکاربرد بوده و هستند.


ثالثاً اگر هم اینجا منظور حضرت اشعیا(ع) خدا خواندن فرد مورد پیشگویی باشد، اثبات خدا بودن او نمیشود. واژۀ «خدا» در کتاب مقدّس کاربرد خاصی دارد و برای غیر خدا نیز به کار میرود. در کتاب مقدّس یهودیان(مزامیر6:82) و حتی شیطان(دوم قرنطیان4:4) خدا خوانده میشوند. تنها واژه ای که بدون شک خدا بودن را نمایان میکند، اسم اعظم یعنی «یهوه»(YHWH) است که هرگز به حضرت عیسی(ع) نسبت داده نشده است. در اینجا بد نیست به آیاتی هم اشاره کنیم که آشکار میکنند که حضرت عیسی(ع) خدا نبودند:


1. انجیل متی39:26 حضرت عیسی فرمود: سپس قدری پیش رفته به‌رویْ بر خاک افتاد و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن است این جام از من بگذرد، امّا نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو.»


2.یوحنّا28:8 حضرت عیسی فرمود: "از خود کاری نمی‌کنم، بلکه فقط آن را می گویم که پدر به من آموخته است."


3.انجیل متی36:24 حضرت عیسی فرمود: "هیچ‌کس آن روز و ساعت را نمی‌داند جز پدر؛ حتی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند."


4.یوحنّا 28:14 حضرت عیسی فرمود: "پدر از من بزرگتر است."


خب، ما میدانیم که خدا هر چه میکند با ارادۀ خویش میکند، همه چیز را میداند و هیچکس از خدا بزرگتر نیست، ولی حضرت عیسی(ع) در این چهار آیه به خوبی به نشان میدهند که این صفاتی را که خدا باید داشته باشد، ندارند، پس خود ایشان با این سخنان خدا نبودنشان را به ما نشان میدهند.

 


ساسان توسّلی: بعد از اینکه مسیح میره، اعمال رسولان داستانی رو میگه که چطوری روح القدس، روح خدا اومد و ایماندارن به عیسای مسیح رو پر کرد، از حضور خودش. یهودیایی که الهیاتشون داره کش پیدا میکنه، و اون خدایی رو که ایمان دارن به عنوان خدا یگانه ماورای ما، و در عیسا مسیح با خدا با ما روبرو شدن، حالا این تجربه رو پیدا کردن که این خدای واحد، حالا اومده در وجود ما و داره ما رو عوض میکنه. داره در بین ماها کار میکنه، به ما شجاعت داده، امید داده و این هست که ریشۀ داکترین تثلیث میشه در الهیات مسیحی.


بررسی: در مورد «خدا با ما» که در بالا پاسخشان را دادیم ولی در مورد روح القدس ایشان بدون هیچ استدلالی ادعا میکنند که خداییست که به درون ما آمده است و ما را تغییر میدهد. ایشان اصلاً توضیح نمیدهند و البته توضیحی وجود ندارد، که چرا روح القدس باید خدا خوانده شود؟ ایشان ادعا میکنند، روح القدس همان روح خداست!!! این در حالی است که طبق کتاب مقدّس هر روحی که حضرت عیسی(ع) را تأیید کند، روح خداست.(اوّل یوحنّا2:4) و لذا این روح خدا بودن، اختصاصی به روح القدس ندارد. ایشان بدون هیچ دلیلی ادعا میکنند که روح القدس در درون ماست، و بعد هم ادعا میکنند که روح القدس است که ما را عوض میکند!


  اما ایشان سعی میکنند که بگویند داکترین تثلیث از راه آمدن خدا بین ما و قرار گرفتنش در درون ما به وجود آمده است و نه از روی دست ادیان کفرآلود اطراف مسیحیان اوّلیه. عرض میکنیم که اوّلاً باطل بودن اینکه خدا بین ما آمده است و با ما و سپس در ما بوده، در بالا نشان داده شد، ثانیاً اگر هم اساس ایجاد تثلیث این باشد، ما ادعا نمیکنیم که تثلیث کپی از روی دست ادیان کفرآلود است، بلکه میگویید تثلیث از روی این ادیان الهام گرفته شده است و خب به این شکل و با سوء تفسیرهای مسیحیان، سعی شده دین آنها شبیه دینهای اطراف بشود. کاش آقای ساسان توسّلی به جای این توضیحات، توضیح میدادند که چرا یهودیان تثلیث را نمیشناختند و هیچیک از انبیاء یهود و حتی حضرت مسیح(ع) و حواریون و جناب آقای پولس تثلیث را آموزش نداده اند.

 


ساسان توسّلی: این سؤال مطرح میشه که خب حالا ما اومدیم به این عقیده داشته باشیم، به این داکترین. حالا چه فرقی برای زندگی من و تو داره؟ حالا یه داکترینیه که باید بنویسیم رو طاقچه بذاریم؟ هیچ فایده ای نداره در موردش حرف بزنیم، چیزی که مهمه اینه که وارد زندگی این خدا بشیم، وارد حیات این خدا بشیم و خدا وارد زندگی ما بشه، حرف زدن دربارش مهم نیست، عقیدۀ الهیاتی فرمولی نوشتن دربارش مهم نیست، چیزی که دربارش مهمه اینه که وارد این رابطه با خدا بشیم و اجازه بدیم که خدا وارد زندگی ما بشه. یه مردی که بغل تخت خوابش زانو زده و داره دعا میکنه و داره سعی میکنه با خدا رابطه برقرار کنه، ولی اگر این شخص مسیحیه، میدونه خدایی که میشناسه از طریق مسیح بهش معرفی شده، پس خدا مقصدشه، ولی راهی هم که داره اونو به خدا میرسونه عیسای مسیحه، و خود خدا هم هست که داره در درونش، این عشق و علاقه رو به وجود میاره که دعا بکنه. مقصدش خداست. راهش به طرف خدا، خداست و اون چیزی که در درونش داره اونو به خدا میکشونه خداست. داره به پدر دعا میکنه، از طریق عیسای مسیح، خدای پسر، با خدا آشنا شده و اون راه مسیحه که میگه من راه هستی و حیاتم، از طریق اون راه داره به پدر میرسه و میبینه که روح خداست که در درون اون، اشتیاق رو به وجود میاره که دعا بکنه... اینطوری من دارم خدا رو تجربه میکنم، میچشم.


بررسی: سخنان جناب ساسان توسّلی در این بخش بسیار عجیب و غریب هستند و نقدهای زیادی به آنها وارد است:


اوّلاً در مورد کاربرد دکترین تثلیث، چنانکه توضیح دادیم، تثلیث هم منطقاً باطل است و هم به لحاظ کتاب مقدّسی سندیت ندارد، پس بهتر است که دکترین تثلیث به کل کنار گذاشته شود، نه اینکه وارد زندگی ما بشود. خدا نبودن مسیح و روح القدس را نیز نشان دادیم.


ثانیاً بنده با این تعبیر که خدا وارد زندگی ما بشود، موافقم و البته تمام ادیان هم همین را میخواهند، ولی دیگر نمیدانم، اینکه میفرمایند ما وارد حیات خدا شویم چه صیغه ای است؟! ما چگونه میتوانیم وارد حیات خدا بشویم؟ این حرف باطل است، مگر اینکه گفته شود که ما با همین زندگی عادی خودمان وارد زندگی خدا شده ایم و خب در این برداشت، ربطی به تثلیث ندارد.


ثالثاً اینکه میفرماید ما خدا را از طریق عیسای مسیح شناخته ایم، درست هست، ولی نه به مقصودی که ایشان میفرمایند. مردمان پیش از حضرت عیسی(ع) هم خدا را میشناختند، پس شناخت خدا فقط از طریق حضرت مسیح(ع) نبوده است، بلکه تمام انبیاء الهی و حتی فطرت درونی ما نیز، خدا را به ما میشناساند و از همه بالاتر نشانه هایی که خود خدا در زمین و آسمان قرار داده است، خدا را به ما میشناساند، عیسی مسیح(ع) هم یک راهنما برای شناخت بهتر خدا بودند، که بدبختانه تعالیمشان از سوی دوستان مسیحی، تحریف معنوی شده است.


رابعاً اینکه میفرماید «راهش به طرف خدا، خداست»، سخنی باطل و غیرعقلانی است. البته از دید ما مسلمانان، تا خدا راهی نیست و خدا از رگ گردن به انسان نزدیکتر است(قرآن، سوره "ق"، آیه16).


خامساً بنده هم قبول دارم که خدا در ما میل به خودش را قرار داده است، ولی اینکه ایشان معتقد هستند که روح خداست که در درون ما، ما را به طرف خدا مشتاق میکند، سخنی غیرمستند و البته باطل است. در واقع شوقی که ما به خدا داریم، به خاطر میلی فطری هست به سوی یک کمال مطلق، که خدا در تمام انسانها قرار داده است، برای همین هم هست که برخی که خدا را گم میکنند به دنبال کمالهای دیگر میروند و آنها را کمال مطلق می انگارند.


سادساً از این سخنان تثلیث به دست نمی آید. چرا ایشان میخواهند بگویند کسی که در ما شوق به خدا را قرار داده است، همان کسی نیست که عبادتش میکنیم؟ چرا تمایز قائل میشوند؟ چه دلیل عقلی وجود دارد برای این ادعای ایشان؟


سابعاً از سخن ایشان شرک حاصل میشود، زیرا باید پدر و پسر و روح القدس دست به دست هم بدهند تا ما را به خدا برسانند و این یعنی شرک.


ثامناً اینکه میفرمایند به این طریق خدا را میچشند و تجربه میکنند، هم بر اساس آنچه در بالا گفتیم سخنی است فاقد اساس، زیرا اصلاً چنین مسئله ای در دعا کردن رخ نمیدهد که ایشان میفرمایند. البته تجربه داشتن از خدا برای هر انسانی در طول شبانه روز رخ میدهد، بدبختانه مسیحیان فکر میکنند فقط خودشان هستند که از کارهای خدا تجربه دارند و خدا را در قلبشان حس میکنند.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۲
مسیحیت تبشیری

ریشه های تثلیث

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی